جستار به مثابه فرم
تاریخ انتشار: ۲۶ فروردین ۱۴۰۳ | کد خبر: ۴۰۱۲۱۷۱۰
به گزارش گروه پژوهش خبرگزاری علم و فناوری آنا، تعریف جستار بسیار مبهم و مترادف با رساله، جزوه، مقاله و داستان کوتاه است. ولی به زبانی ساده جستار (Essay) معمولاً همان نوشتهای است که استدلالهای شخصی نویسنده در آن مطرح میشوند.
شمیم مستقیمی در مقالهای با عنوان «لحظه جستار» به این موضوع اشاره کرده است که مونتنی در مقدمە مجموعه جستارش، مینویسد: ای خواننده! کتاب من، درون مایهای جز خودِ من ندارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مستقیمی مینویسد معلوم نیست مونتنی این حرف را از روی جدیت زده یا این موضعش را باید به حساب طنازی ظریفش گذاشت. نوشتههای او، اولین نوشتههایی بودند که در فرم جستار و با این نام تازه منتشر شده است.
حقیقت در آزادی نویسنده جستار بیشتر خودش را نشان میدهد تا در چارچوبهای خشک و جاافتاده مقالهنویس* آزادی نویسنده در جستار یا مقاله؟
به زعم این پژوهشگر تئودور آدورنو در مقالۀ بلندی به نام «جستار به مثابه فرم» تلاش کرد زمینهای فلسفی برای رسمیت یافتن این شکل بیان فراهم کند. او تلاش کرد نشان دهد حقیقت در آزادی نویسنده جستار بیشتر خودش را نشان میدهد تا در چارچوبهای خشک و جاافتاده مقالهنویس.
مستقیمی در ادامه مینویسد هم زمان با این تلاش نظری آدورنو دوستانش در حلقە فرانکفورت، والتر بنیامین، زیمل، لوکاچ و دیگران مهمترین آثارشان را در این قالب تازه عرضه میکردند؛ اما بهرغم همه این تلاشها، جستار هم چنان فرمی مشکوک و نظمی است که بیشتر به بینظمی شناخته میشود.
از نظر مستقیمی سازماندهی و اعتمادسازی علمی از یکسو و شهود ناب هنری از سوی دیگر تا اطالع ثانوی خود را به مثابه تنها الگوهای مرجع جا زدهاند و هر دو بر جستار، این موجود دورگە پر سوءتفاهم میتازند. آن هسته اصلی که مونتنی نه تنها وارد شکل بیان و روش تفکر خود کرد بلکه آشکارا به عنوان ستون اصلی پیشنهادش به آن تکیه زد، رهایی جستارنویس از هر قید و بند فرمال بود. جستار طراحی نمیشود بلکه جاری میشود. فرمی حاضر و آماده نیست بلکه در یک مسیر دیالکتیکی با محتوای خود و ناخودآگاه نویسنده میآمیزد و ساخته میشود.
* جستار در جستجوی فرم
نویسنده در جستار به جستجویِ فرم میرود؛ و خود این جستجو که روح تلاش اوست نطفۀ اصلی فرم نهایی هم هستاین پژوهشگر توضیح میدهد که در واقع نویسنده در جستار به جستجوی فرم میرود و خود این جستجو که روح تلاش اوست نطفە اصلی فرم نهایی هم هست. زخم فرم همواره بر تن جستار میماند، زیرا تن به بینقصی و از پیش اندیشیدگی فرم نداده است.
مستقیمی مینویسد جستار حادث و چندپاره است؛ و درهمین جسارت زخمی بودن است که به استقبال تجربە شخصی میرود و در گریز از هر تفسیر مقتدرانه هسته ظریف تجربە شخصی را در زهدان خود میکارد.
شمیم مستقیمی با اشاره به اندیشه فرمالیستی آدرنو تلاش می کند تعریفی روشن از چیستی جستار ارائه کند، از این رو مینویسد: این ایراد رایج که جستار حادث و چندپاره است خود مبتنی بر این فرض است که تامیّت و به همراه آن این همانی سوژه و ابژه امری داده شده است؛ اما جستار سعی ندارد تا امر ابدی را در بطن امر گذرا بجوید و آن را به مثابۀ عصاره امر گذرا بیرون بکشد. هدف جستار ابدی ساخت امر گذراست. در جستار به معنای دقیق تفکر خود را از تصور سنتی حقیقت آزاد میکند.
* لحظۀ پروستی
به زعم این پژوهشگر در تاریخ ادبیات معاصرِ ایران تفکر به پیچیدن در امر گذرا و تلاش برای دیدن و صورتبندی و پرسش از آن اقدام نکرده است و اینطور بر میآید که ادبیاتِ مدرن در ایران فاقد «لحظۀ پروستی» بوده است. هدف پروست که به زعم آدورنو نجات دادن یا اعاده آن چیزی بود که زمانی دانایی انسان باتجربه تلقی میشد در این سرزمین محقق نشده است.
در پایان این مقاله مستقمی چنین نتیجه میگیرد که سعدی و امثال او به دورانِ تازه منتقل نشدند و پیرامون آن بصیرتها، بینشها و داناییهایی درباره انسان و مناسبات اجتماعی که به راحتی در حیطه معرفت سازماندهی شده پیدا نمیشوند و مالک ارزیابی آنها نه آزمونهای مکرّر بلکه بیشتر خود تجربه انسانی است که در کشاکش امیدها و یأسها بر جا میماند، جریان یک گفتگوی زنده و دامنهدار شکل نگرفت است.
انتهای پیام/
منبع: آنا
کلیدواژه: جستارنویسی زندگی نویسندگی پژوهش خوان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ana.press دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۰۱۲۱۷۱۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روایت حیرت انگیز یک نویسنده از خاطرهبازی دو فرمانده ایرانی و عراقی سالها پس از جنگ تحمیلی
احمد دهقان (نویسنده) روایتی قابل توجه از دیدار سردار فتحالله جعفری فرمانده زرهی ایران در دفاع مقدس و فرمانده لشکر یکم عراق در عملیات فتح المبین گفت.
گفتوگوی رادیو مضمون با احمد دهقان را بخوانید:
- فرمانده عراقی کاملاً با دیسیپلین نشست و شروع به حرف زدن کرد و گفت: «من در عملیات فتحالمبین میدانستم ایران میخواهد حمله کند» و داشت برگبرندههایش را برای فرمانده ایرانی رو میکرد.
- فرمانده عراقی ادامه داد: «آن شبی که میخواستید حمله کنید، سکوت بود و من به معاون عملیات خودم گفتم سکوت ایرانیها خیلی خطرناک است و اینها امشب حمله میکنند. بعد به نیروهایی که در شوش داشتیم، آماده باش دادیم و گفتم آماده باشید که ایرانیها میخواهند حمله کنند و کشتار راه بیندازید و خلاصه آن کشتههایی که شما دادید بخاطر پیشبینی من بود».
- آقای جعفری هیچ چیزی نمیگفت و این حالت داشت مرا دیوانه میکرد! جنگی سر میز شام بود و این جنگ کاملا به سمت عراقیها تمایل پیدا کرده بود.
- آقای جعفری شامش را قشنگ خورد و بعد گفت: «تو حسن باقری را میشناسی»؟ فرمانده عراقی گفت: «بله؛ در عملیات فکه شهید شد و اگر او بود، احتمالاً جنگ شما متحول میشد».
- آقای جعفری ادامه داد: «حسن باقری دهم اسفند مرا صدا زد و هنگامی که من به قرارگاه رفتم، عکس های تو را به من نشان داد» فرمانده عراقی جا خورده بود!
- آقای جعفری ادامه داد: «حسن باقری به من گفت روی تپه سبز برو (تپه سبز مقابل شوش است) و تمامی آتش منطقه را در دست بگیر؛ طوری که هیچ کس بدون اجازهٔ تو حق تیراندازی نداشته باشد.
- حسن باقری گفت که فرمانده گردان مقابل شوش، دیروز با شلیک خمپاره کشته شده و امروز فرمانده لشکر یکم عراق خواهد آمد تا فرمانده گردان جدید را در خط معرفی کند. این فرمانده لشکر آدم ترسویی است و این باید زنده بماند تا ما عملیات خودمان را انجام بدهیم. این باید سالم برود و سالم برگردد؛ چون که معاون او یک بعثی است و اگر فرمانده فعلی کشته شود، او را فرمانده لشکر میکنند؛ پس این فرمانده لشگر باید زنده بماند.»
- آقای جعفری گفت: «من آمدم روی تپه؛ تو با دو تا ماشین به خط آمدی؛ فرمانده ها را جمع کردی. بعد فرمانده جدید را معرفی کردی و دم غروب با همان ماشینی که آمده بودی، برگشتی من غروب آمدم به حسن باقری گفتم تو سالم آمدی و برگشتی»!
منبع: رادیو مضمون
کانال عصر ایران در تلگرام